شادمانی به چه معناست؟
راس هریس در جواب به این پرسش ، بیان می دارد که کلمه شادمانی
دو معنای کاملاً متفاوت دارد.
در تعریف اول معمولاً این کلمه به یک احساس اشاره دارد :
حس لذت بردن ، خوشحالی یا کامروا بودن. همگی ما از احساسات شاد خود لذت می بریم ،
به همین دلیل در پی این احساس هستیم.
البته حس خشنودی نیز مانند دیگر احساسات ما ، دوام چندانی ندارد.
مهم نیست چقدر سعی کرده باشیم آن را حفظ کنیم ، زیرا در هر لحظه امکان دارد از بین برود و و اگر فقط در پی تجربه ی این احساس باشیم ، اساساً زندگی راضی کننده ای نخواهیم داشت.
اما تعریف دوم شادمانی از نگاه راس هریس این است که ،
« زندگی غنی ، پربار و بامعنا» است. زمانی که بر اساس آنچه در اعماق قلبمان برایش اهمیت قائلیم عمل می کنیم ، زمانی که به سمت مسیری حرکت می کنیم که به نظرمان ارزشمند است ، زمانی که به وضوح آنچه را دز زندگی خواهانش هستیم ، مشخص می کنیم و طبق آن عمل می کنیم ، زندگی ما غنی ، پربار و پرمعنا می شود و حس قدرتمندی از نشاط و سرزندگی را تجربه می کنیم.
البته دیگر این احساسات مانند تعریف اول شادمانی، زودگذر نیستند ، بلکه حسی عمیق از خوب زندگی کردن را بهوجود خواهند آورد. اما همیشه این نکته را به یاد داشته باشید که، اگر چه این نوع زندگی احساسات لذت بخش بسیاری به ما می دهد ، احساسات ناراحت کنندهای مانند، غم و اندوه، ترس و خشم را نیز به همراه دارد.
این همان چیزی است که باید انتظارش را داشته باشیم. اگر قرار است زندگی پرباری داشته باشیم، پس طیف کاملی از عواطف انسانی را تجربه خواهیم کرد.
راس هریس در رابطه با مدیریت احساس غم و اندوه و به دست گرفتن فرمان مسیر زندگی در دستان خودمان اینطور بیان می کند که
" واقعیت این است که در مسیر زندگی ، رنج و درد را نیز تجربه می کنیم.
هیچ راهی برای خلاص شدن از شرشان وجود ندارد.
همگی ما انسان ها ، با این حقیقت مواجه می شویم : دیر یا زود ضعیف و بیمار می شویم و روزی خواهیم مرد. دیر یا زود به واسطه ی طرد شدن ، جدایی یا مرگ ، اقوام عزیز خود را از دست می دهیم. دیر یا زود با انتقاد ، ناامیدی و شکست مواجه خواهیم شد. این بدان معناست که در هر صورت قرار است همگی ما افکار و احساسات دردناک را تجربه کنیم.
خبر خوب این است که اگر نمی توانیم از چنین دردهایی اجتناب کنیم، می توانیم شیوه ی مدیریت هرچه بهتر آنها را یاد بگیریم ؛ این که فضایی برای آنها در وجودمان ایجاد کنیم چون قرار است روزی مهمان ما شوند، نه این که اجازه بدهیم به محض آمدن کنترل زندگیمان را در دست بگیرند و در نهایت زندگی ای خلق کنیم که ارزش زندگی کردن داشته باشد. این کتاب شیوه انجام این کار را به شما نشان خواهد داد."
پس شادمانی فقط داشتن احساس خوب نیست، اگر چنین بود ، افرادی که دچار اعتیاد به مواد مخدر شده اند، خوشحال ترین انسان های روی کره ی زمین بودند. در واقع احساس خوب، از ادراک ناخوشایندی های زندگی پدید می آید. افراد مبتلا به اعتیاد تلاش می کنند همیشه در حالت نشئگی و مطلوب خود باقی بمانند تا احساس خوب را تجربه کنند، اما باید بدانیم شادمانی فقط وقتی به دست می آید که ناخوشایندی و ناملایمات زندگی را به آرامی در آغوش بگیریم. و این مسئله فقط به افراد مبتلا به اعتیاد مربوط نیست. بیش تر ما به اسم ساختن نتایج هیجانی احساسی مطلوب که به آن شادمانی می گوییم، خود را درگیر رفتارهایی می کنیم که نه تنها شادمانی را به وجود نمی آورند ، بلکه نتیجه معکوسی در بر دارد. اگر به دنبال شادمانی هستیم ، باید عاقلانه در جستجوی آن باشیم
حال که با تعریف شادمانی آشنا شدید باید بدانیم چه چیزی باعث میشود که مسئله و موضوعِ تله شادمانی به وجود آید؟
برای درک موضوع شادمانی و فهم بهتر تله شادمانی، کافیست کمی عمیقتر شوم.
با یک فرض شروع میکنم:
لحظهای را تصور کنید که کم و بیش در یابید تمام باورهایتان در باره ی یافتن خوشبختی ،شادمانی، و معنای زندگی اشتباه و نادرست است.
روزی که بفهمید باورهایی که دربارهی خوشبختی و شادمانی داشتهاید و در تلاش برای رسیدن به آن بودهاید ، چقدر به بدبخت شدن شما منجر شدهاست(تله شادمانی).
تصور کنید روزی دریابید تلاش های شما به منظور یافتن خوشبختی و شادمانی و یافتن معنای زندگی، در حقیقت به سدی برای رسیدن به آن تبدیل شده است. و چه می شود اگر تمامی کسانی که می شناسید ، از جمله تمامی روانشناسان، روانپزشکان و انجمنهای خودیاری که ادعا می کنند پاسخ تمامی سوالات شما را می دانند نیز در جایگاهی مشابه شما قرار داشته باشند ؟
سوالاتی که در کتاب تله شادمانی مطرح میشود، سوالاتی است که اگر آنها را به دقت بخوانید و کمی فکر کنید ، قطعاً برای مدت مدیدی ممکن است شما را درگیر خود کند. نمونه افرادی جامعه امروزی که درگیر تله شادمانی هستند، تعدادشان کم نیست. کسانی که این روزها میبینم در درون ماشینهای چند صد میلیونی و میلیاردی نشستهاند و چهره هایی عبوس دارند و از زمین و زمان گله می کنند. همان ماشینهایی که یک جوان آرزوی آن را دارد یک روز در پشت فرمان آنها بنشیند و آن ماشین حکایت یک رویا را برای یک جوان دارد. خواه دست یافتنی و خواه دست نیافتنی.
اما این افراد صاحب ماشین خودشان نمیدانند که درگیر تله شادمانی هستند. چگونه میتوان به این نکته(تله شادمانی) پی برد؟
کافیست پای درد و دل رانندهِ آن ماشین چند صد میلیونی بنشینیم. من موردهای زیادی را دیدهام و از نزدیک با آنها گفتوگو داشتهام. تِمِ اصلی صحبتهایشان "زندگی به جایِ کسی دیگر" است. آرزو میکند که ای کاش یک پیکان وانت داشت و میتوانست زن و بچهاش را پشت وانت سوار کند و با خیال راحت یک مسافرت برود یا حتی خندهدار است که از زبان آن فرد میشنویم که ای کاش وقتی شام می خوریم ، همه اعضای خانواده سر سفره باشند.(البته این سخن بیشتر برای افرادی که در کلانشهرها-مانند تهران- زندگی میکنند، مصداق واقعی دارد. در شهرستانها کمتر این مورد مشاهده میشود.)
از نقطه نظر خودمان(نگاه بیرونی) ممکن است فکر کنیم که صاحب آن ماشین چند صد میلیونی ، صاحب فلان خانه میلیاردی ، صاحب فلان صنعت ، و.... ، هیچ مشکلی ندارد و اگر من جای آن فرد بودم ، شاد و خوشحال بودم و برایم نهایت خوشبختی بود اگر، یکی از آن ماشین ها یا آن خانه یا فلان صنعت میلیاردی را داشتم.
اما سوال اینجاست که چرا آن فرد خوشحال نیست؟
چرا آن فرد دچار تله شامانی است؟
اگر من جای آن فرد بودم و غرق در پول بودم اما، خوشحال نبودم ، چه می کردم؟
اصلاً مگر ممکن است که آدمی غرق در پول باشد و دغدغه مالی نداشته باشد و همزمان خوشحال هم نباشد؟
راس هریس، در کتاب تله شادمانی به این گونه سوالات پاسخ میدهد و راهکارهایی را ارائه میدهد که کمتر دچار تله شامانی شویم و اگر گرفتار تله شادمانی شدیم، چگونه بتوانیم از تله شادمانی خارج شده و معنای واقعی شادمانی را درک کنیم
- تله شادکامی
- شادمانی
- رضایت
- حال خوب
- پویچه
- مهناز برزویی
دیدگاهها
تاکنون دیدگاهی ثبت نشده است!